نوشته شده توسط : سولماز

 

 

 

آخرین ترانه های عاشقانه ...

 

 

 

بذار یواش شروع کنم ، سلام گلم ، همنفسم ، آرزوهـــام راضی شدن ، دیگه بهت نمیــــرسم ...

 

 

 

نمیدونم چه جوری شروع کنم ، از کجا شروع کنم ! میخواستم بنویسم ، بنویسم از ... از آخرین ترانه های عاشقانه ام ، از یه ... یه خداحافظی ، یه وداع ... وداع با یه حس ، یه حس قشنگ ، میخواستم بنویسم « خطی ز دلتنگی » ! یه یادگاری ... آخرین یادگاری از ... از تو ... گوش میکنی ؟ میخوام باهات خداحافظی کنم . با تو و قشنگترین هایی که بدون اینکه بدونی بهم هدیه دادی ...

 

 

 

 

یه بـــار بذار حرف بزنـــم ، دیگه نه حـــرف سفــره ، نه حرف تیـــــــر تو قــــلب یه دیوونه در بــــــه دره ، نه صحبــت پرسیـــــدن لحـــــظه و روز و حالتـــــه ، نه قصــــــــه عـــــاشقیـــه ، نه پاســـــخ سـوالتــه ، نه اشکی ریختم لابه‌لاش ، نه پر شده از عطر یاس ، نه توش غرور پیدا میشه ، نه اعتماد ، نه التماس ، این دفعه حرف قصه نیست ، خاکـــستر حقیقته ، یادم میـــاد یکی میــــگفت : حقیقتــــم مصیــبته ، بذار بدون پرســــش و ســـــاده و بی مقـــــــدمه برم ســــــراغ حرفی که میترســـــونه یه عـــالمه ، همیشه از نخــــواستنت تو رویــاهام میترسیدم ، بعد خودمو گـول میزدم ، به ترسیدن میخنــدیدم ...

 

image by aksha.ir

 



:: بازدید از این مطلب : 231
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد